سفارش تبلیغ
صبا ویژن























اهل حق

همانطور که قبلا گفته شد مى گویند مطالب این کتاب ها سرّ مگو است.و گفتیم مراد از سرمگو همان تقیه است. اما حقیقت این است که این کتاب ها مملو هستند از مطالب سست بى سند، ضد و نقیض، غلو، حلول، تناسخ و در یک کلام تمام مطالب آنها داستان سرائى و دروغ است. لذا تلاش مى کنند مطالب آنها را پوشیده بدارند تا از نقد و انتقاد آسوده باشند

در اینجا توجه خوانندگان محترم را به نمونه هایى جلب مى نمائیم. مى گویند: «حضرت على(علیه السلام)فرمود: غشاى روى این ماست براى قباله سرّمگو خوب است. بعد ستون مسجد را بلند کرد و قباله سرمگورا زیر ستون گذاشت و فرمود: این عهد و پیمان من است. هر وقت خورشید سه مرتبه سجده کرد، هنگام ظهور حیدر که مرگ و زندگانى به دست اوست مى باشد.»

جیحون آبادى مى نویسد: در سفر معراج شیر راه را بر پیامبر بست،اعلى دین مى نویسد: اژدهاى هزار سر راه را بر آن حضرت گرفت، یکى مى نویسد: در آسمان على(علیه السلام) به پیامبر سیب داد و دیگرى مى گوید در زمین سیب داد و...، حرف کدام یک بپذیریم، در این مسابقه داستان سازى اعلى دین از جیحون آبادى جلو افتاده مى نویسد: پیامبر نود هزار شهر دید و در هر شهر پانصد هزار مسجد بود و مولا بر منبرها نشسته موعظه مى کرد. در آسمان چهارم قطار شتران بارهاى مدح و ثناى حضرت را حمل مى کردند. در طبقه هفتم آن شهسوار اسب سوارى مى کرد.

مى گویند: سلطان اسحاق هنگام ورود به اورامان معجزه نشان داده; با قالیچه بر روى سیروان مى نشیند، سوار دیوار شده و دیوار همچون اسب به او سوارى مى دهد و از دریا ماهى پخته بیرون مى آورد. مى نویسد: سلطان اسحاق در یک روز صاحب هفت پسر شد و در همان روز فرزندان او به رشد و کمال رسیده، چنان هم شکل و هم سن و سال پدر بودند که پدر و پسر از هم تمییز داده نمى شد.بابا یادگار و شاه ابراهیم از انار به وجود آمده اند.مادر شاه خوشین که دخترى باکره بوده با خمیازه کشیدن و بلعیدن پرتوى از نور خورشید باردار شده است.دختر باکره مولوى با خوردن خاکتسر جسد حلاج آبستن شده و شمس تبریزى از او متولد شده است.

جیحون آبادى درباره خلقت زمین و ماه و خورشید چنین داستان سرائى مى کند: خداوند به ته دریا نظر افکند تخته سنگى ایجاد شد. سپس ماهى را آفرید و بر روى سنگ قرار داد. بعد گاوى آفرید و بر روى ماهى نصب ساخت و زمین را روى شاخ گاو گذاشت، سپس شیرى آفرید و آن را سوار بر گاو کرد. تخت خود را بر پشت شیراستوار نمود، آنگاه ماه را از پیشانى گاو و خورشید را از پیشانى شیر آفرید.

هارون الرشید تبدیل به ناقه شد. حضرت على(علیه السلام) هنگامى که هنوز در گهواره بود اژدهایى عظیم الجثه به طول دو فرسنگ را از پاى در آورد.  این دروغهاى شاخدار انسان را به یاد سخن امام صادق(علیه السلام) مى اندازد که فرمود: (عن ابى عبداللّه(علیه السلام) و ذکر الغلاة و قال ان فهیم من یکذب حتى ان الشیطان لیحتاج الى کذبه) در میان غالیان دروغگویانى هستند که شیطان باید از آنان دروغ یاد بگیرد

تیزترین اسلحه پیشوایان اهل حق دروغ است. به کمک دروغ هر قصدى داشته باشند به آسانى مطرح مى کنند و احتیاج به هیچ سند و مدرکى ندارند. از آنجا که سخنان آنان ساختگى است و مستند به هیچ سندى نیست. سخن هر یک از آنان با دیگرى تناقض دارد. نور على الهى که خود و پدرش از رهبران این فرقه بوده اند به تناقض گویى و بى سندى این کتابها اعتراف کرده مى نویسد: «اگر از تألیفات ابوى در بعضى مطالب اختلافاتى مشاهده مى فرمایند، بدین جهت است که جماعت اهل حق سند کتبى راجع به دستورات دینى خود نداشته اند یا اگر هم بوده از بین رفته است و مطالبى هم که به طریق نقل قول رسیده است غالباً مختلف الروایات بل ضد و نقیض و بدون سند است.»

حیف نیست کسانى که در نظام مقدس جمهورى اسلامى زندگى مى کنند به چنین خرافاتى معتقد باشند یا چشم بسته دنبال افراد خرافى بروند؟ در کشورى که مردم آن سند محکم قرآن را در دست دارند با انواع تفسیرهاى مختلف که بعضى از این تفسیرها به چهل جلد کتاب بالغ مى شوند. همچنین احادیث معصومین(علیهم السلام) که در کتاب هاى ده جلدى و بیست جلدى گرد آورى شده است، که در بین نویسندگان آنها محدثان بزرگى همچون کلینى(رحمه الله) وجود دارد که در سال هاى نزدیک به عصر غیبت مى زیسته و کتابى متقن همچون کافى نگاشته است و احادیثى که وى یا علماى دیگر نقل نموده اند تماماً با ذکر سند مى باشد. یعنى هر سخنى نقل کرده اند، نوشته اند این سخن را فلان عالم از فلان عالم و او از امام زمان خود یا پیامبر شنیده است. و در این باره کتاب هاى رجال تدوین شده که در آنها خصوصیات هر یک از ناقلین احادیث مورد بررسى قرار گرفته به طورى که اگر کسى در میان آنان مجهول یا غیر موثق شناخته شود، حدیث او را نمى پذیرند. در میان کتاب هاى حدیثى کتابى همچون بحارالانوار وجود دارد که یکصد و ده جلد است. و چون دریاهایى نورانى از سخنان چهارده معصوم(علیهم السلام) موج مى زند. مسلمانانى که در سواحل چنین دریاهایى زندگى مى کنند همواره از باران رحمت برخوردارند. این بهتر است یا به هواى سراب زندگى کردن که داعیان اهل حق از هر چه سؤال شود، با جمله کلیشه شده سرّمگو از جواب سرباز مى زنند؟


نوشته شده در پنج شنبه 85/11/19ساعت 2:30 عصر توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

نور على الهى و پیروانش در کتاب ها و در ظاهر ادعاى اسلام مى کنند. بقیه اهل حق نیز تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد در ظاهر ادعاى اسلام مى کنند. نظام مشعشعى پیشواى خاندان آتش بگى که در تهران زندگى مى کند در مقبره سید محمد کلاردشتى، که یکى از رهبران اهل حق بوده و در زمان ناصر الدین شاه دست به شورش زده بود و توسط نیروهاى دولت دستگیر شده و به تهران منتقل شد، نوشته اى مبنى بر اینکه اهل حق نیز مسلمانى همچون سایر مسلمانانند بر دیوار آن آویخته است. نقل مى کنند یکى از روحانیون تعدادى از اهل حق قمرود را براى مسلمان کردن نزد یکى از مراجع بزرگ قم مى آورد، مرجع به آنها مى گوید: دین شما چیست؟ به من هم بگویید شاید درست باشد و من هم به دین شما درآیم. آنها از پاسخ دادن امتناع مىورزند و مى گویند ما مسلمان هستیم مثل شما. از آنها پرسیده مى شود، پس تفاوت شما با ما چیست؟ پاسخ مى دهند چیز مهمى نیست. از آنها مى خواهند آن را توضیح دهند، مى گویند اسرار مگوست.

عده اى دیگر از اهل حق در کتابهایشان نوشته اند: دین ما دین مستقل است و از بدو خلقت وجود داشته  و هر کس با داشتن این دین ادعاى اسلام کند کفر گفته است.  قادر طهماسبى نوشته است: «هر اهل حقى که خود راتابع سرانجام معرفى نماید به هیچ وجه نمى تواند ادعا کند که پیرو اسلام محمدى است.  و دیگرى مى گوید حتى قوانین اجتماعى و حقوقى را نیز مى شود از این دین استخراج کرد. چنان که در اندرز یارى آمده است: «مردان برگزیده و دانشمند مى توانند قانون مراودات اجتماعى را از هر قبیل: قضاوت، ارث، داد و ستد و امنیت با الهام از خط مشى یارى که مساوات و عدالت است وضع نمایند.»

حال شما خوانندگان عزیز خود قضاوت بفرمایید که آیا این فرقه مسلمانند یا نه؟


نوشته شده در سه شنبه 85/11/17ساعت 10:11 صبح توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

خیلی جالبه اگه سری به آثار پدربهرام الهی یعنی نور علی الهی بزنید خواهید دید چه مزخرفاتی گفته.

از خداوند بودن امیر مومنان تا سر سپردن پیامبر پیش علی علیه السلام.

بعد نور علی هم خودش را بالاتر از همه عالم می داند.اما امروز می بینیم پسرجیحون آبادی دم از به روز بودن وجدید بودن می زند با ابداع دینی همچون پدرش.خیلی جالبه

نور على الهى فرزند نعمت اللّه جیحون آبادى در سال 1274 شمسى در روستاى جیحون آباد کرمانشاه متولد شد و سال 1353 شمسى در سن 79 سالگى در تهران مرد و در شهر هشتگرد مدفون گردید. وى علاوه بر پیشوایى اهل حق مدت 28 سال در کرمانشاه، مازندران، قم، تهران و شهرهاى دیگر قاضى رسمى حکومت پهلوى بوده است


نور على الهى یکى از بزرگترین رهبران اهل حق بوده است و در کتابهاى برهان الحق و معرفت الروح، خود و اهل حق را مسلمان به تمام معنا جلوه داده است به طورى که کمتر مى شود از او ایراد گرفت و خود او نیز درباره زیرکى اش گفته است «چیزى که مى گویم طورى مى گویم که نه عام و نه عارف نتواند آن را رد کند و آنچه مى گویم صحیح است.
وى در این کتابها ادعا مى کند ما تناسخ را قبول نداریم بلکه مکتب ما مکتب کمال است و تمام آنچه را اسلام گفته همه را قبول داریم
اما پس از مرگ وى دکتر بهرام الهى فرزند نور على الهى گفتارهاى پراکنده پدرش را که در محافل خصوصى اهل حق ایراد شده بود در دو جلد به نام آثار الحق منتشر کرد; که در لابلاى سخنانش بوى کفر و الحاد استشمام مى شود. وى که در معرفت الروح تناسخ را رد مى کرد در این کتاب مى گوید: «روح من سید بوده است و براى همین اسمم را سید نور على گذاشتند، مربوط به یکى از بزرگان اهل حق بوده به نام سید نور على که در هندوستان مى زیسته، این روح در جاهاى بسیارى بوده، شاه بوده، سردار بوده، درویش بوده، و چند بار هم شهید شده است.
همو در جاى دیگر پا از این فراتر گذاشته ادعاى معراج وصعود به آسمان مى کند و مى گوید: علاوه بر ارواح زمینى روح موجودات کرات دیگر نیز ممکن است به بدن انسان هاى خاکى بیاید. عین عبارت چنین است: «در کرات دیگر زندگى هست، در گردش هایى که مرا به کرات دیگر بردند چیزهاى بسیار جالب و عجیب دیدم. خیلى از آنها از ما جلوتر هستند. سؤال شد آیا ممکن است روحشان داخل جسم یک بشر شود؟ فرمود: بلى، وقتى رو به انحطاط بروند ممکن است به جسم یک فرد خاکى بیایند.

بعضى از ادعاهاى نور على الهى به فیلم هاى خیالى تلوزیون شبیه است، آنجا که مى گوید: «امروز ستاره جدیدى را نشانم دادند و گفتند: ببین آیا در زمین یک همچنین چیزى را تا حالا شناخته اند. دیدم نه، گفتنداگر مى خواهى چیزهاى تماشایى ببینى بیا اینجا، وسیله اش تا یک ساعت دیگر مى آید شما را ببرد و اسمش ایکادو است. من هم گفتم تا یک ساعت دیگر حوصله ندارم صبر کنم و ترکشان کردم.
ادعاى نبوت و دین جدید «در زیارت نجف که بودم سؤال کردم خداوندا این رویه اى که من اتخاذ کرده ام آیا اشتباهى دارم یا نه؟ شب حضرت مولا آمدند و فرمودند: دین تو دین ابداعى است ولى نیک ابداعى است. سپس پرده عوض شد و دیدم دو نفر آمدند و با هم صحبت مى کنند و یکى به دیگرى مى گوید: دیدى که خود مولا آمد و دین فلان کس (نور على) را تصویب نمود. پس فلان کس پیغمبر شد.
جملاتى دیگر از سخنان نور على الهى: «شریعت را محمد کامل کرد، على ولایت را کامل کرد، سلطان هم آمد حقیقت را تمام کرد، ما دیگر با کسى کارى نداریم.»


«تمام مظهرها از لحاظ مکتب با هم فرقى ندارند زندگانى خود من تطبیق مى کند با زندگانى على و هیچ فرقى ندارد.»
«حتى به آفتاب پرست و بت پرست نمى توان ایرادى گرفت هر کدام به جاى خود صحیح بودند.»
«ذات على و سلطان یکى است و شیداى هر دو هستم اما سلطان را از على بیشتر دوست دارم.»
همانطور که گفته شد این سخنان بعد از مرگ نور على الهى منتشر شد و پرده از روى نفاق وى برداشت. شخصى که ادعاى مسلمانى داشت و زمانى هم با تعدادى از هم مسلکانش به نزد آیة اللّه بروجردى رفته و ظاهراً توبه کرده بود. در این باره آقاى حاج سید محمد علوى طباطبایى بروجردى که از نزدیکان سببى و نسبى آیت اللّه بروجردى هستند، نوشته اند: «نور على الهى که متأسفانه نوشته هاى او را این اواخر به نام بى مسمى آثار الحق و برهان الحق انتشار داده اند با جمعى از افرادى که با او هم عقیده بودند به حضرت استاد الفقهاء و المجتهدین سیدنا الاعظم آیة اللّه الاکبر آقاى حاج حسین طباطبایى بروجردى (قدس اللّه روحه العزیز) رجوع نمودند و از عقایدى که داشتند توبه کردند. ولى گویا متأسفانه این توبه را به لحاظ تخطئه سایر خاندان هاى اهل حق و جلب توجه شیعیان انجام دادند تا بتوانند تحت پوشش این شهرت به کار خود ادامه دهند.»
بسیار هم زیرکانه کار خود را انجام داد تا جایى که حالا هم بین مریدان ساده لوحش به حضرت استاد شهرت دارد. و باغ بزرگ وى که در آن مدفون است، شبیه به یک پارک تفریحى ـ زیارتى است. بناى مقبره اش از سنگ مرمر سفید ساخته شده است. و در داخل طاقچه هاى درونى آن عکس هاى متفاوت وى با لباس روحانیت، در جامعه درویشى و موى دراز تا کمر رسیده و با لباس معمولى مشاهده مى شود. این مکان در شهر هشتگرد نزدیک بلوار بزرگى قرار دارد که در کنار آن روى تابلوى بسیار بزرگى با خط درشت نوشته شده است: کوى نور. درون باغ علاوه بر ساختمان یادبود، جمعخانه براى گردهمایى اهل حق و اطاقهایى در یک ردیف براى زائرین ساخته شده است. و محلى نیز براى پارک وسایل نقلیه مشخص گردیده است. در روز جمعه اى که نگارنده براى دیدن این محل به آنجا رفته بود، هنگام ورود، جوانى خوش قیافه در کنار سبدى بزرگ، مملو از انگور ایستاده بود و با احترام خوشه هاى انگور را بین زایرین تقسیم مى کرد. و هنگام خروج نیز همان جوان پلاستیک بزرگى از شکلات در کنار خود داشت و به تقسیم آن مشغول بود

مقبره شیطان بزرگ نور علی الهی (یکی از رهبران اهل حق) در هشتگرد


نوشته شده در جمعه 85/11/13ساعت 8:1 صبح توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

        السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک

            علیک منی سلام الله ابدا مابقیت و بقی اللیل و النهار


نوشته شده در چهارشنبه 85/11/4ساعت 9:18 صبح توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

ابتدا سیر تکامل!رهبران این خاندان از فرقه اهل حق!: 

موسس و مبدع این خاندان فتح الله جیحون آبادی و نور علی الهی ملقب به استاد الهی می باشد.

نور علی الهی (استاد الهی) در سال 1353 شمسى در سن 79 سالگى در تهران مرد و در شهر هشتگرد مدفون گردید. خواهر نور علی الهی به خلافت!رسید و عهده دار مقام! نور علی الهی گردید.او را شیخ جانی می خواندند.او پیر زن نابینائی بود که حتی جلوی صورت خود را هم نمی دید بعدا عده ای جاهل او را به عنوان دیده دار انتخاب کردند که مثلا دست آنها را بگیرد و به مراحل تکامل برساند!!

اما آنچه در این دوران یعنی دوران ریاست این پیرزن نابینا رخ داد نشان داد که دستهای از پشت پرده این فرد را هدایت می کنند و در واقع افرادی هستند که در پشت پرده رهبری این خاندان را بر عهده دارند.نتیجه تحقیقات من بدین جا رسید که بهرام الهی بعد از پدر (نور علی الهی) برای اینکه بتواند کارهای خود را به راحتی ادامه دهد اسم خواهر نور علی الهی را یعنی عمه خودش را به عنوان رهبر اعلام کرده و در پشت صحنه خود این جریان را هدایت می کرد.

اما چه چیزی باعث شد که من برایم سوال ایجاد شود/که افرادی در پشت پرده این پیرزن را هدایت کرده اند؟

قضیه از این قرار بود که من وقتی با یک هشتگردی صحبت می کردم ایشان به من گفت که در زمان رهبری و دیده داری این پیرزن درگیری های خونینی روی داد که همه اینها طرح ریزی شده از سوی همین فرد (شیخ جانی) بود.اما بعدا به فکر فرو رفتم که این پیرزن که به گفته شاهدان عینی حتی یک کلمه هم به زور صحبت میکرد و سواد هم نداشت چطور می تواند چنین برنامه حساب شده ای را طرح ریزی کند؟پس شیخ جانی که چشم نداشت قوه تکلم او مشکل داشت و سوادی هم نداشت و در یک روستا بزرگ شده بود به نظر بعید می آید که بتواند همچنین برنامه دقیقی را برای درگیری در یک بخش یا شهر به مرحله عمل درآورد.از اینجا بود که من ذهنم بدین جا رسید که ممکن است افرادی پشت قضیه بوده اند تا اینجا رسیدم: نوع فعالیتهای مخفیانه ای که در زمان این پیرزن انجام شده دقیقا الان دکتر بهرام الهی همان برنامه ها را اجراء می کند.عزیزان این قصه سر دراز دارد و شاید جا داشته باشد که کتابی درهمین زمینه نوشته شود.

ـ بعد از مرگ شیخ جانی که گفتیم به ظاهر رهبر این خاندان یعنی خاندان استاد الهی به شمار می رفت این خاندان توسط دکتر بهرام الهی اداره می شده که هم اکنون او در خارج از ایران به سر می برد.او مدتی استاد دانشگاه تهران بوده است.دکترای خود را از کشور فرانسه گرفته است و الان هم در خارج از جیره خواران اروپائی به حساب می آید.او روابط بسیار گرم و صمیمی با یکی از سیاسیون فرانسه دارد که شانس برد انتخاباتی وی هم بسیار بالاست به همین خاطر چند وقت پیش هم خبری منتشر شد که حاوی این مطلب بود که مقامات فرانسوی نسبت به بنیاد استاد الهی سوء ظن پیدا کرده اند و این خبر به خاطر ارتباط دکتر بهرام الهی با مقامات سیاسی جناح مخالف دولت کنونی بوده است.

او هم اکنون مدیریت اجرائی کارهای فرقه را در دست همسر خود گذاشته و تقریبا کارهای فرقه به دست او می چرخد.

همسر او شخصی بی حجاب و لاابالی و قرطی و..........است که در مجالس مهمانی کذائی به عنوان افریته شرکت می کند.این خانم با این وضعیت می خواهد مدیریت کند فرقه ای را که ادعایش این است که مردم را به خدا می رساند!عجبا!خیلی جالب است عده ای با این وضعیت اصلا نباید دم از خدا بزنند و اگر یکبار خواستند اسم خدا را بیاورند باید در خفاء اینکاررا انجام دهند اما صفحه روزگار برگشته و هم اکنون داعیه رساندن خلایق به خدا را هم دارند!داعیه رساندن از مرحله شریعت را به طریقت دارند!کتاب چاپ می کنند به نام راه کمال/اما خودشان هنوز در منجلاب اعمال و رفتار و......خود گیر کرده اند.دکتر بهرام الهی!دکتر بهرام!استاد الهی!اگر خودتان اهل خدا نیستید مشکلی نیست در این جهان کسان زیادی مانند شما وجود دارند اما شما را به آنچه که به او اعتقاد دارید قسم می دهم که به وسیله نام خدا مردم را از خدا دور نکنید.اگر یکی در این دنیا توسط شما از خدا دور شود که چنین افرادی زیادند در قیامتی که شاید اعتقادی هم به ان ندارید عذاب دردناکی در انتظار شماست.دیگر خود دانید از من گفتن بود و از شما جراتی برای برگشت از این همه انحراف..............

ادامه دارد.............


نوشته شده در پنج شنبه 85/10/28ساعت 10:32 صبح توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

بابا قرار بود تواین وب اهل حق وخصوصا فرقه نورعلی الهی رو نقد کنم.

نمی دونم چرا سر ازصوفیه دراوردم.اما خیالی نیست دوتاشونویکی میکنم.

اما حالا حالاها با صوفیه کاردارم.......

«اهل حق  .یارسان.یارستان.علی اللهی.طایفه.سایت یارسان

کرمانشاه.گهواره.کرند غرب.برزنجه.دالاهو.ایلخچی.بان زرده.پردیور

سلوک در تاریکی.بابایادگار.سلطان اسحاق.سلطان.داوود.پیر موسی

پیر بنیامین.یارسانیان.قوم کرد.روزه مرنوی.روزه قولطاس.سلطان حقیق

آتش بیگی.دکتر بهرام الهی.نعمت الله جیحون آبادی. فرقه ضاله اهل حق

انتشارات جیحون.فتح الله جیحون آبادی.شیخ جانی.خان آتش.سلطان صهاک

سیروان.سام الدین مشعشعی.نور علی الهی.جیحون آباد.گوره سوار

نظام الدین مشعشعی.تنبور.صحنه.فرقه اهل حق.نصر الدین حیدری.مشعشعی

امر الله ابراهیمی.شاهنامه حقیقت.برهان الحق. آثار الحق.جم خانه

خلیل عالی نژاد.براکه.نشر سها.هفتن.ذو النوری.گره بان.اهل حق و آئین یاری

شیطان پرست.هفتوانه.جمع خانه.گره بان.نقد اهل حق.خاموشی.شیخ امیر

قاسم افضلی.قزوینه.فرقه موسوم به اهل حق.چشمه هانی.محمد علی سلطانی

نذر اهل حق.توت شامی.چشمه کوثر.هرسین.آئین یاری»

درپست بعدی درمورد رهبرفعلی فرقه صاحب الزمانی«نورعلی الهی »بهرام الهی

حرفهای شنیدنی زیادی دارم.

 


نوشته شده در جمعه 85/10/22ساعت 12:22 عصر توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

احسان علیشاه قطب فرقه خاکساریه بود که درسالهای گذشته به علت

زنا بامریدان زن خودوشکایت زنان دردادگاه به اعدام محکوم شد.البته من

فیلم دادگاهش رو دیدم اعترافات عجیب وتکان دهنده ای داشت چندتا

عکس از فیلمش گذاشتم.

«نگاهی به فرقه خاکساریه»

خاکساریه صوفیانی هستند که با شکل وشمایل درویشی درکوچه وبازار وخیابان

 کشکول به دست وتبرزین به دوش وکلاه نمدی که تاجش می خوانند به امر ریس فرقه

درخیابان پرسه می زدند.البته امروزه مثل سایر فرقه ها نو شدند وکمتر با این شکل وشمایل

می چرخند.فرقه خاکسار به چهار شاخه تقسیم شده است.خاکسار جلالی غلامعلیشاهی.

معصومعلیشاهی.نورائی وعجم .دوده معصومعلیشاهی در زمان آغا محمد خان قاجار

از سلسله خاکسار جلالی منشعب شدمراتب وآداب طی طریق در این سلسه به 6

قسمت تقسیم می شود:1-لسان.2-پیاله3-کسوت4-گلسپردن5-جوز دادن6-لنگ ارشاد

 وعشق الله است. یکی از اذکار جلی در این فرقه که در جلسات تکرار می نمایند اینست:

               در مذهب عارفان آگاه        الله علی است وعلی است الله

از چهره های مطرح این فرقه در قرن اخیر می توان از حاج مطهر،میر طاهر واحسان علیشاه نام برد.

 


نوشته شده در دوشنبه 85/10/18ساعت 10:9 صبح توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

کافی است سری به بازارعرفان صوفیانه بزنید تا ببینید چه تراژدی غم انگیزودردناکی اتفاق می افتد.دراین بازارهمه چیزدیده وپیدا می شودجزعرفان،خدا شناسی، فناءفی الله وقرب الی الله.  آیا قرار بودمحصول عرفان،مارخوری،لامپ ومهتابی جویدن وسیخ زدن وآزاررساندن به جسم وجان آدمی، این امانت الهی باشد،آیا عرفان یعنی معرکه گیری وانجام کارهای خارق العاده،کافی است مقایسه ای بین عرفان اهلبیت _ علیهم السلام _  وحقیقتی که آنها برای ما بازگومی کنند و به اصطلاح عرفان صوفیانه صورت گیردتا ببینید چه انحرافی صورت گرفته است.

به قول معروف:

                    میان ماه من تا ماه گردون        تفاوت اززمین تا آسمان است 

 

درپست بعدی در مورد آنچه درخانقاه میگذردمطالبی می نویسم. 


نوشته شده در سه شنبه 85/10/12ساعت 3:29 عصر توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

درباره فرقه اویسی که در قسمت نظرات از آنها سوال شده بود مختصر توضیحاتی را برای شما می گذارم
امیدوارم که مقبول باشد
 
یکی از فرقه های جالب معاصر فرقه اویسیه است که شاید خواندن تاریخش تفریحی باشد

برای خوانندگان

این فرقه حدود ۴۰ یا ۵۰ سال پیش تاسیس شد وجلال الدین ابولفضل عنقا موسس آن بود

اقطاب این فرقه آدمهایی هستند که هیچ کدام نشانی از مسائل اولیه عرفان و حتی تصوف ندارند

مهمترین شخصیت آنها پدر همین قطب فعلی بود که لقب شاه مقصود را برای خود انتخاب کرد و فرقه خود را شاه مقصودی اویسی خواند

قطب فعلی نیز نادر علی عنقا پسر ورزشکار وی بود که به یکباره از ورزش به آسمان هدایت خلق رسید

تلفیق عرفانهای شرقی بویژه مکاتب بودایی وتانترا با تصوف واستفاده از جاذبه های جنسی مهمترین ابزار آنها برای جلب مشتری است

با کمک دولت آمریکا چندین خانقاه در خارج زده اند وفعالیت می کنند

از کرامات این قطب العارفین یکی همین بس که همسر وی سال گذشته طی مصاحبه ای با مطبوعات ایرانی مقیم آمریکا رسما ضمن اعتراف به فساد جنسی همسرش به فرقه ضاله بهاییت پیوست

این عکس حضرت شاه مقصود؟؟

این هم قطب فعلی که معمولا اکثر عکسهایش به صورت نیم رخ می باشد

 که شاید این هم نوعی جنبه عرفانی پیدا می کند

لقبش هم صلاح الین نادر علی عنقا


نوشته شده در پنج شنبه 85/10/7ساعت 9:28 صبح توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

از فتنه های روزگار نامرد اینست که دین خدا ملعبه بازیگران عرصه جاه ومقام

وشهوت شده است یکی از فرقه های مدعی فرقه اویسی  شاه مقصودی است

که سعی داره عرفان؟؟؟رو به جامعه عرضه کنه بدون هیچ توضیحی عکسی از

برنامه های عرفانی اونا  در خارج کشورمی ذارم تا ببینید تصوف اسلامی؟؟؟

یعنی چی وچطور نوامیس مردم ملعبه بزمهای خانقاهی میشه

گاهی وقتها تو جنگها می بینیم یک سرباز خوب چقدر موثر بوده وتونسته یک

ملت رو نجات بده وقتی به مطالب آقای صابر قدسی مدیر وبلاگ خرقه پشمینه

نگاه میکنم یاد همین سربازها می افتم یک تنه صوفیها رو بیچاره کرده.هم از

لحاظ علمی کم اوردند وهم خوب دستشون رو هر چن وقت یکبار رو میکنه.

 مطلب از وبلاگ خرقه پشمینه می باشد


نوشته شده در پنج شنبه 85/9/30ساعت 2:51 عصر توسط علی آبادانی نظرات ( ) |

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

Design By : Pichak